من و عشقم و جوجومون

سلام پسرم نازم خوبی  اومدم شرح این مدت رو بدم بهت که چه خبر بوده اون روز با تصمیم گرفتیم روز عید قربان زابل باشیم و با رانندگی یک سره باباجون صبح ساعت 5:30رسیدیم زابل. دو ساعتی خوابیدیم تا ساعت 7:30که مهمانا اومدن بیدار شدیم دیگه خییییلی شلوغ شد و همه فامیلا و همسایه ها اومدن. بعد روز پنج شنبه یعنی سه روز پیش سه هفته پدربزرگم بود روز قبلش رفتیم سر مزار و کلی گریه کردم دلم واسه پدربزرگم خیلی تنگ شده ولی رسم روزگاره دیگه متاسفانه.فرداشم که رفتیم کلی گریه کردم و مراسم تموم شد دیگه.دیروز حالم خیلی بد بود کسل و گیج بودم و با مادربزرگم که میخواست برا دکتر منم رفت من و عشقم و جوجومون...

سلام ما اومدیم زابل و من دیروز یهویی چشمم خورد به آزمایش غربالگری و یادم اومد که ازمایش ندادم خلاصه رفتم به خانوم دکتر میگم ازمایش غربالگری میخوام میگه سونوت کو گفتم نیاوردم باز میگه خب تو که سونو دادی پس چی میخوای گفتم خانوم ازمایش غربالگری میخوام فکر کنم سه بار تکرار کردم تا متوجه شد بعد گفت الان برو آزمایشگاه ازمایشاتو بده رفتم گفتن باید سونو باشه زنگ زدیم بابام سونو رو دست مهدی پسر خالم فرستاد ازمایشمو دادم و گفت شنبه آماده میشه اینم ازمایشم خلاصه دوشنبه دست بابامو عمل کردن و یه چیزی مثل پلاتین گذاشتن و دکتر گفته بود هفته بعد بیا ببینم دستتو دی من و عشقم و جوجومون...

لذت روزهای خوش را روزگار از ما گرفت........

                      ای خوشا روزی که با آن روزگاری داشتیم...........

امروز یکی از بد ترین روزهای زندگیم بود مثل یه کابوس........

     اشک دختر عرش خدا رو به لرزه در میاره

من و عشقم و جوجومون...

سلام چطوری پسرک مامان؟منم خوبم خوشگلم.دیروز رفتم سونو آقای دکتر گفتن که سن شما 20هفته و یک روزه یعنی امروز 20هفته و دو روزه بعد تاریخ دنیا اومدن شما رو گفت 19اذر.البته هنوز قطعی نیست. راستی اسم خوشگل مامانو انتخاب کردیم شد عرشیای مامان وزن شما 296گرم بود و سونوی انومالی بود دیروز.خدا رو شکر نرمال بود. پس فردا هم مامانم با خاله م با مهدی پسر خاله م میان.دلم برا مامانم یه کوچولو شده. راستی مامان جون شما که مامان من باشه براتون یه ست لباس خریده خیلی ناز و با مزست  من و عشقم و جوجومون...

سلام عرشیا کوچولوی من برات دو جعبه لباس گرفتم سایز یک یکیش انتخاب من بود ابیش بعد بابایی همش میگه چون آبی برداشتی باید قرمز هم برداری هر چی میگم قرمز برا پسر خوب نیست گوش نمیده این لباس آبی شما  این لباس قرمزتون اینم لباسی که مامانیم از زابل خریده براتون اینم عکس سونوی انومالی شما یه روز شایدم امروز عکس همه آزمایش و سونو های شما رو میذارم  دوستت دارم عرشیای مامان من و عشقم و جوجومون...

اینم ادامه سونوها و ازمایشا بعد رفتم زاهدان و دکتر برام تست کومبس نوشته بود چون گروه خونیم منفیه و آزمایش قندم نوشته بود   بعد روز نحس 13خرداد که قرار بود برگردیم آزادشهر و بابام دستش شکست سونو ان تی داشتم   بعد که موندنی شدیم رفتیم زابل و من آزمایش غربالگری دادم بعد اومدیم آزادشهر و بهداشت گفت این چه سونوی ان تی هست نه وزن بچه رو زده نه تاریخ زایمان یه سونو دیگه برو   بعد برام آزمایش قند نوشت    یک سونو انومالی و یک آزمایش غربالگری هم هست که باید پیدا شه میذارم بعد. فعلا پسر قشنگم من و عشقم و جوجومون...